به گزارش مشرق، مقام معظم رهبري يك هفته پس از انتخابات رياستجمهوري 22 خرداد 88 و بروز فتنه، در نماز جمعه تهران حضور يافته و خطبههايي ايراد كردند كه به اذعان خودي و غيرخودي يكي از تاريخيترين خطبههاي پس از انقلاب بود.
متن كامل بيانات حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي كه 29 خرداد 1388 در خطبه هاي نماز جمعه تهران ايراد فرمودند، به اين شرح است:
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نتوكّل عليه و نستغفره و نصلّي و نسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه في العالمين و السّلام علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
قال الحكيم في كتابه: "هو الّذي انزل السّكينة في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و كان اللَّه عليما حكيما "(1)
همه برادران و خواهران عزيز را توصيه ميكنم و دعوت ميكنم به رعايت تقواي الهي و توجه به خداي متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهي در همه حال. اگر ما تقواي خدا را پيشه كنيم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه كنيم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از ياد نبريم - كه معناي حقيقي تقوا همين است - يقيناً بركات الهي، رحمت الهي، كمك الهي شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعه هر هفته دلهاي نمازگزار و متوجه به خداوند متعال بايد اين حقيقت را، اين معناي شگفتانگيز را با خود مرور كند؛ تقوا را به خود تلقين كند.
اين روزها از يك طرف به ايام ولادت باسعادت صديقه كبرا فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) متصل و مربوط است، و از يك طرف به ايام مغتنم و ذي قيمت ماه رجب؛ وقت ذكر است، وقت دعاست، وقت توجه است. اين آيهاي كه من تلاوت كردم، به مؤمنان بشارت ميدهد و نزول سكينه الهي را يادآوري ميكند. سكينه يعني آرامش در مقابل تلاطمهاي گوناگون روحي و اجتماعي. اين آيه مربوط به حديبيه است. در ماجراي حركت پيامبر اكرم از مدينه به سمت مكه با چند صد نفر از ياران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثي پيش آمد كه از چند جهت موجب طوفاني شدن دلهاي مؤمنان بود. از يك طرف، دشمنان با نيروي مجهزي آنها را محاصره كرده بودند؛ اينها از مدينه دور بودند - حديبيه نزديك مكه است - نيروهاي دشمن متكي به عقبه مكه بودند، نيرو داشتند، سلاح داشتند، جمعيت زياد داشتند؛ اين يك طرف قضيه بود كه موجب اضطراب ميشد، موجب تشويش براي بسياري از مؤمنين ميشد؛ از طرف ديگر، پيغمبر اكرم بر طبق آن سياست عظيم مكتوم الهي - كه بعد براي همه آشكار شد - در مقابل كفاري كه آمده بودند در مقابل او، در مواردي كوتاه آمد؛ گفتند اسم "رحمان و رحيم " را، "بسم اللَّه "، را از اين نوشته حذف كنيد، پيغمبر قبول كرد؛ و چند مسئله از اين قبيل پيش آمد. اين هم دلهايي را مشوش كرد، مضطرب كرد، به ترديد انداخت.
در يك چنين مواردي كه اين اضطرابهاي گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصي، چه به لحاظ مسائل اجتماعي - براي مؤمنينِ به اسلام پيش ميآيد، اينجا بايد منتظر سكينه الهي بود؛ آنوقت ميفرمايد: "هو الّذي انزل السّكينة في قلوب المؤمنين "؛ خدا دلها را قرص كرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاي روحي برحذر و بركنار داشت و مسلمانها از لحاظ رواني، به خاطر اين آرامشي كه خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتيجه اين سكينه الهي و آرامش روحي اين ميشود كه: "ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم "؛ آنوقت بذر ايمان در دل آنها عميقتر ميرويد، نور ايمان دل آنها را بيشتر روشن ميكند؛ ايمان آنها عميقتر ميشود. اين است كه براي يك مجموعه مسلمان، مجموعه مؤمن مهم است كه به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند كه خدا كمككار اوست، بداند كه خدا پشت سر رهپويان راه حق است. وقتي دلها قرص شد، گامها هم محكم ميشود؛ وقتي گامها استوار شد، راه بهآساني طي ميشود، به هدف نزديك ميشود.
هميشه دشمنان اسلام خواستهاند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب كنند. در طول تاريخ اسلام موارد زيادي پيش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حركتهاي عظيم جهادي پيامبران قبل از نبي مكرم، مؤمنيني كه توانستند ايمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحي پيدا كردند. اين آرامش روحي حركات آنها را در اختيار جهت ايماني قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نكردند؛ چون در حال تشويش و اضطراب، پيدا كردن راه درست دشوار ميشود. انساني كه از آرامش روحي برخوردار است، درست فكر ميكند، درست تصميم ميگيرد، درست حركت ميكند. اينها نشانههاي رحمت الهي است.
امروز جامعه انقلابي ما، مردم مؤمن ما، نياز به اين دارند كه اين آرامش را، اين سكينه را، اين طمأنينه و وقار را در خودشان هرچه بيشتر به وجود بياورند. "الا بذكر اللَّه تطمئن القلوب ".(2) ياد خداست كه دلها را در ماجراهاي طوفاني دنيا و زندگي حفظ ميكند. ياد خدا را مغتنم بشماريد. ايام ماه رجب - همانطور كه گفتيم - نزديك است. دعاهاي ماه رجب يك دريائي از معرفت است. در دعا فقط اين نيست كه انسان دل را به خدا نزديك كند؛ اين هست، فراگيري هم هست. در دعا هم تعليم هست، هم تزكيه هست. دعا هم ذهن را - اين دعاهاي مأثور از ائمه (عليهمالسّلام) - روشن ميكند، حقايقي را، معارفي را به ما ميآموزد كه در زندگي به آنها نياز داريم، و هم دل را متوجه به خدا ميكند. ذكر الهي را خيلي بايد مغتنم بشمريد. همين نماز جمعه شما مصداق ذكر الهي است. "فاسعوا الي ذكر اللَّه ".(3) در اينجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حركات شما بايد غالب باشد، ياد خداست. دل به ياد خدا، زبان متذكر به نام مقدس پروردگار، حركات دست و پا و جسم هم حركاتي در جهت ياد پروردگار و اطاعت اوامر الهي. اين چيزي كه مورد نياز يكايك ماست، همين است.
من به شما عرض بكنم از اول انقلاب تا امروز - كه سي سال ميگذرد - در حوادث گوناگون، حوادثي كه بعضي از آنها ميتوانست يك ملت را، يك نظام را از جا بكند، ميتوانست يك كشور را دچار درياي طوفانياي بكند كه ندانند چه ميكنند و چه بايد بكنند - همين طور كه ميبينيم در بعضي از كشورهاي همسايهمان - براي اين كشور پيش آمد، اما اين كشتي استوار كه متكي به ايمانهاي شما، به اراده شما، به دل نوراني شما به ذكر خدا متكي بود، در اين طوفانهاي گوناگون اندكاضطرابي پيدا نكرد. اين نشانه رحمت الهي است؛ اين نشانه تفضلات خداوند به شما ملت عزيز است.
مشمول تفضلات الهي شدن يك مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهي يك مسئله ديگر است. مبادا به خودمان مغرور بشويم؛ مبادا وقتي دست كمك پروردگار را كه ميبينيم، بگوئيم: "ما كه مورد توجه پروردگار هستيم " و از وظايفمان غفلت كنيم؛ مبادا ياد خدا از دلها برود. بهخصوص به شما جوانهاي عزيز در سراسر كشور و هر جا كه هستيد عرض ميكنم: جوانها! اين دلهاي پاك را، اين دلهاي نوراني را، اين دلهاي نرم را مغتنم بشمريد؛ آنها را با ياد پروردگار سيراب كنيد؛ آنها را از ذكر خدا لبريز كنيد، كه خداي متعال توجهاتش را و رحمتش را بر اين ملت مستدام خواهد كرد. و شما بدانيد - من امروز عرض ميكنم - آنجوري كه من دارم ميبينم اين ملت را و آنجوري كه مطلعم از تاريخ گذشتگان خودمان در اين كشور و در ديگر كشورها، من مطمئنم و يقين دارم اين ملت به توفيق الهي، به حول و قوه الهي، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد يافت.
اين فضاي معنوي جامعه را قدر بدانيد، مبادا هيجانهاي سياسي ما را از خدا غافل كند؛ مبادا بگومگوهاي گوناگوني كه در يك كشور پيش ميآيد - كه در ميان يك ملت آزاد يك امر طبيعي است - ما را غافل كند، ندانيم به كجا ميخواهيم برويم، ندانيم چه جور ميخواهيم برويم. اين انقلاب از اول بر پايه ايمانهاي پاك و صادق استوار شد و ادامه اين راه هم بر همين پايه استوار قرار خواهد داشت.
با وجود اين همه عوامل انحراف، بحمداللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دينشناسند، به معنويت علاقهمندند. امروز جوانها در دنيايي كه ماديگري بر آن حاكم است، غرق در حيرت و آشفتگياند؛ دوري از معنويت آنها را دچار آشگفتي كرده است؛ نميدانند چه بكنند؛ متفكرانشان هم ماندهاند؛ و بعضي از آنها فهميدهاند كه راه اصلاح كارهايشان مراجعه به معنويت است. ولي چه جور ميتوانند معنويت از دسترفته را، معنويتي را كه دو قرن است در كشورهاي غربي دائماً با وسائل گوناگون كوبيده شده است، ميخواهند برگردانند؛ كار آساني نيست. اما ملت ما اينجور نيست. ملت ما در اين مجراي عظيم معنويت حركت كرد، با معنويت توانست يك انقلابِ با اين عظمت را به پيروزي برساند، با معنويت توانست در اين دنياي مادي يك نظام اسلامي را كه متكي به معنويت است، برافرازد، پايههاي آن را محكم كند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاي گوناگون حفظ كند. ملت ما يك جنگ هشت ساله تحميلي را با تكيه به همين معنويت توانست با سرافرازي و پيروزي طي كند. امروز هم جوانهاي ما اكثراً جوانهاي مؤمن و معنوي هستند. حتّي آن كساني كه بهظاهر گرايش معنوي در سيماي آنها نيست، انسان در مواقع حساس ميبيند دلهايشان متوجه خداست. بارها من عرض كردهام كه در اين شبهاي قدر، در اين روزهاي اعتكاف، در اين مراسم نماز عيد فطر، چه افرادي، چه اشخاصي كه انسان گمان نميكند، دلهايشان را متوجه خدا ميكنند.
پروردگارا! تو را به قرآن سوگند ميدهيم، تو را به ائمه هدي (عليهمالسّلام) و نبي مكرم سوگند ميدهيم دلهاي ما را از معنويت بيش از پيش انباشته بفرما. پروردگارا! دست ما را از قرآن و از اهل بيت كوتاه مكن. پروردگارا! تقوا و ايمان و سكينه الهي را بر دلهاي اين ملت بزرگ نازل كن. پروردگارا! اين ملت مقتدر و مظلوم را در مقابل دشمنانش به پيروزي برسان. پروردگارا! دلهاي ما را متوجه به خود نگه دار. پروردگارا! آنچه ميگوئيم، آنچه ميكنيم، براي خودت و در راه خودت قرار بده؛ و از ما قبول بفرما. پروردگارا! سلام ما را به پيشگاه وليات و حجتت و عبد صالحت حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) برسان؛ دعاي آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
و العصر. انّ الانسان لفي خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(4)
خطبه دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
والحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابيالقاسم المصطفي محمّد و علي اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما علي اميرالمؤمنين و حبيبته فاطمة الزّهراء و الحسن و الحسين سيّدي شباب اهل الجنّة و عليبنالحسين و محمّدبنعلي و جعفربنمحمّد و موسيبنجعفر و عليبنموسي و محمّدبنعلي و عليبنمحمّد و الحسنبنعلي و الخلف القائم المهدي صلواتك عليهم اجمعين و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
اوصيكم عباد اللَّه بتقوي اللَّه.
در اين خطبه هم من همه برادران و خواهران عزيزي را كه در نماز شركت دارند، دعوت ميكنم به تقوا، به پرهيزگاري.
مسئلهاي كه در اين خطبه مطرح ميكنم، مسئله انتخابات است كه فعلاً مسئله روز در كشور ماست. سه مطلب را خطاب به سه دسته عرض خواهم كرد. يك مطلب خطاب به عموم ملت عزيزمان در هر نقطهاي از كشور كه هستند، ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب را خطاب به نخبگان سياسي، نامزدهاي رياست جمهوري، فعالان و دستاندركاران قضاياي انتخابات ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب هم خطاب به سران استكبار، بعضي از دولتهاي غربي و سردمداران رسانههايي كه آنها اداره ميكنند، خواهم گفت.
* يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر خطاب به ملت
درباره مطلب اول كه خطاب به شما مردم عزيز است، حرف من عبارت است از يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر. بنده دوست ندارم در سخنرانيها و خطابهها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم يا تملق آنها را بگويم؛ اما در اين قضيه انتخابات، خطاب به شما مردم عزيز عرض ميكنم كه هر چه با مبالغه صحبت بكنم، زياد نيست؛ حتّي اگر بوي تملق هم بدهد، ايرادي ندارد. كار بزرگي كرديد. انتخابات 22 خرداد يك نمايش عظيمي بود از احساس مسئوليت ملت ما براي سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمي بود از روح مشاركتجوي مردم در اداره كشورشان؛ نمايش عظيمي بود از دلبستگي مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتي كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسيهاي گوناگون - چه دموكراسيهاي ظاهري و دروغين و چه دموكراسيهايي كه واقعاً به آراي مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم. در جمهوري اسلامي هم جز در همهپرسي سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيري ديگر براي اين انتخاباتي كه در جمعه گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان دست مبارك وليعصر را پشت سر حوادثي با اين عظمت ميبيند. اين نشانه توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور ابراز ادب و تواضع كنم كه واقعاً جا دارد.
* 22 خرداد 88 يك جنبش عمومي و مردمي بود براي تجديد پيمان با امام و شهدا
نسل جوان ما بخصوص نشان داد كه همان شور سياسي، همان شعور سياسي، همان تعهد سياسي را كه ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتيم، دارد؛ با اين تفاوت كه در دوران انقلاب، كوره داغ انقلاب دلها را به هيجان ميآورد، بعد هم در دوره جنگ به نحو ديگري؛ اما امروز اينها هم نيست، در عين حال اين تعهد، اين احساس مسئوليت، اين شور و شعور در نسل كنوني ما وجود دارد؛ اينها چيز كمي نيست. البته بين مردم اختلاف سليقه هست، اختلاف رأي هست؛ عدهاي كسي را قبول دارند، حرفي را قبول دارند؛ عده ديگري كس ديگري را قبول دارند، حرف ديگري را قبول دارند؛ اينها هست، طبيعي هم هست، ليكن يك تعهد جمعي را انسان در بين همه اين آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس ميكند؛ يك تعهد جمعي براي حفظ كشورشان، براي حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاي بزرگ، در شهرهاي كوچك، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پير، جوان، همه وارد اين ميدان شدند؛ همه در اين حركت عظيم شركت كردند.
اين انتخابات، عزيزان من! براي دشمنان شما يك زلزله سياسي بود؛ براي دوستان شما در اكناف عالم يك جشن واقعي بود؛ يك جشن تاريخي بود. در سي سالگي انقلاب اين جور مردم بيايند نسبت به اين نظام و اين انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفاداري كنند! اين يك جنبش عمومي و مردمي بود براي تجديد پيمان با امام و با شهدا؛ و براي نظام جمهوري اسلامي يك نَفَس تازه كردن، يك حركت از نو، يك فرصت بزرگ. اين انتخابات، مردمسالاري ديني را به رخ همه مردم عالم كشيد. همهي كساني كه بدخواه نظام جمهوري اسلامي هستند، ديدند مردمسالاري ديني يعني چه. اين يك راه سوم است. در مقابل ديكتاتوريها و نظامهاي مستبد از يك طرف، و دموكراسيهاي دور از معنويت و دين از يك طرف ديگر، اين مردمسالاري ديني است؛ اين است كه دلهاي مردم را مجذوب ميكند و آنها را به وسط صحنه ميكشاند. اين، امتحان خودش را داد. اين يك نكته دربارهي اين انتخابات.
* دشمنان اعتماد ملت را هدف گرفتهاند
نكتهي دوم در باب اين انتخابات اين است كه انتخابات 22 خرداد نشان داد كه مردم، با اعتماد و با اميد و با شادابي ملي در اين كشور زندگي ميكنند. اين جواب خيلي از حرفهائي است كه دشمنان شما در تبليغات مغرضانهي خودشان بر زبان ميآورند. اگر مردم در كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادي نكنند، به انتخابات روي خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهوري اسلامي در اين انتخابات آشكار شد. و من بعد عرض خواهم كرد كه دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايهي جمهوري اسلامي است، ميخواهند اين را از جمهوري اسلامي بگيرند؛ ميخواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند دربارهي اين انتخابات و اين اعتمادي را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند.
دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتي اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتي مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهوري اسلامي بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزي است كه با هيچ خسارت ديگري قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمي اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد.
* دائماً به گوشها ميخواندند كه بناست تقلب شود
اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هي دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفي را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهوري اسلامي مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سي سال است كه نظام جمهوري اسلامي با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاي فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند. اين هم يك نكته.
* رقابتها كاملاً آزاد، جدي و شفاف بود
نكتهي سوم، مسئلهي رقابتها بود. اين رقابتها كاملاً رقابتهاي آزاد، جدي و شفاف بين نامزدهاي مختلف بود؛ همه ديدند. به قدري اين رقابتها و اين گفتگوها و اين مناظرهها شفاف و صريح بود، كه عدهاي به آن معترض شدند - حالا عرض خواهم كرد - حق هم تا حدودي با آنهاست. التهاباتي هم به وجود آورد كه الان هم هنوز آثارش را داريم مشاهده ميكنيم. من به شما عرض بكنم، فرض ما اين بود و هست كه اين رقابتي كه وجود دارد بين چهار نامزد انتخابات، اين رقابت ميان افراد و جريانهاي متعلق به نظام اسلامي است. ايني كه دشمنان سعي ميكنند در رسانههاي گوناگون - كه غالباً هم اين رسانهها مال اين صهيونيستهاي خبيث و رذل است - اينجور وانمود كنند كه دعوا بين طرفداران نظام و مخالفان نظام است، نخير، اين جوري نبود؛ آنها غلط ميكنند اين حرف را ميزنند؛ اين واقعيت ندارد.
* اين چهار نفر همه جزو عناصر نظام بودند
اين چهار نفري كه وارد عرصهي اين انتخابات جدي شدند، همهشان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. يكي از اينها رئيس جمهور كشور ماست؛ رئيس جمهور خدوم، پركار، زحمتكش، مورد اعتماد. يكي از آنها نخستوزيرِ هشت سال در دوران رياست جمهوري خود بنده است. يكي از آنها فرماندهي سپاه در سالهاي متمادي و يكي از فرماندهان اصلي دوران دفاع مقدس بوده است. يكي از آنها دو دوره رئيس قوهي مقننهي كشور بوده است؛ رئيس مجلس شوراي اسلامي بوده است. اينها عناصر نظامند؛ اينها همهشان متعلق به نظامند. البته اختلافنظر دارند، اختلاف برنامه دارند، در جهتگيريهاي گوناگون سياسي با هم تفاوتهاي متعددي دارند؛ اما همهشان مال نظامند؛ چهار نفر از عناصر نظامند. اين رقابت درون نظام تعريف شد؛ نه رقابت بين درون نظام و بيرون نظام، كه راديوي صهيونيستي و راديوي آمريكا و راديوي انگليسِ خبيث و ديگران هي ميخواهند اين را دامن بزنند. نخير، رقابتي بود در درون نظام و بين عناصر وابستهي به نظام؛ متعلق به نظام، و همهشان هم با اين سوابق. همهشان را من از نزديك ميشناسم، افكارشان را ميدانم، سلائقشان را ميدانم، خصوصيات رفتاريشان را ميدانم، با همهشان از نزديك من كار كردم.
* بنده همهي ديدگاههاي آقايان را قبول ندارم
البته بنده همهي ديدگاههاي اين آقايان را قبول ندارم؛ بعضي از نظرهايشان و عملكردهايشان از نظر من بدون شك قابل انتقاد است؛ بعضي را براي خدمت به كشور مناسبتر از بعضي ديگر ميدانم؛ اما انتخاب به عهدهي مردم بوده و هست. مردم انتخاب كردند. خواست من، تشخيص من، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات كنند. مردم خودشان طبق معيارهاي خودشان تشخيص دادند، حركت كردند، عمل كردند؛ ميليونها اين طرف، ميليونها آن طرف. بنابراين، مسئله، مسئلهي دروني نظام است. ايني كه بخواهند صورت مسئله را تغيير بدهند، اين صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بين نظام و بيرون از نظام نيست، دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست؛ اختلاف بين عناصري در درون چهار چوب نظام است.
آن مردمي هم كه به اين چهار نفر رأي دادند، اينها هم با اعتقاد به نظام رأي دادند، تشخيص دادند اين براي كشور بهتر است، به نظام پابندياش بيشتر است، به او رأي دادند. آن كسي را كه صالحتر براي خدمت به نظام ميدانستند، به او رأي دادند؛ مردم هم در چهارچوب نظام عمل كردند.
* مناظرات تلويزيوني ابتكار جالبي بود/ به مبلغان خارجي تودهني زد
اما اين رقابتها و مناظرات، كه ابتكار مهمي بود؛ ابتكار جالبي بود؛ خيلي صريح بود، خيلي شفاف بود، خيلي جدي بود. اين مناظرهها تو دهن آن كساني زد كه از بيرون تبليغ ميكردند كه اين رقابتها نمايشي است، واقعيت ندارد. ديدند نخير، واقعيت دارد؛ جدي در مقابل هم ايستادهاند، با هم بحث ميكنند، با هم استدلال ميكنند. بنابراين مناظرهها و گفتگوها بسيار از اين جهت مثبت بود. البته آثار مثبتي داشت، عيوبي هم داشت، كه حالا هر دو را من عرض خواهم كرد.
آن جهت مثبت، اين بود كه در اين مناظرهها و در اين گفتگوها و در اين گفتارهاي تلويزيوني، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، يك سيلابي از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئي كنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئي برآمدند و از خودشان دفاع كردند. مواضع افراد و مواضع گروهها بدون ابهام، بدون پيچيدهگوئي، عريان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سياستهايشان چيست، برنامههايشان چيست، پابنديهايشان كدام است، تا چه حد است؛ اينها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت كنند. مردم احساس كردند كه در نظام اسلامي بيگانه به حساب نميآيند، نظام كشور اندروني و بيروني ندارد. همه چيز در مقابل مردم آشكار، همهي نظرات در مقابل مردم بيان شد و معلوم شد رأي مردم ناشي از همين دقتها و تأملات خواهد بود. رأي مردم زينتي نيست. حق انتخاب حقيقتاً متعلق به مردم است، مردم ميخواهند آگاهانه، هشيارانه انتخاب كنند. اين مناظرهها اين را نشان داد. يقيناً يكي از علل افزايش ده ميليوني آراء نسبت به آخرين حد نصابِ دورههاي قبل همين بود كه ذهن مردم، فكر مردم مشاركت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخيص دادند، وارد ميدان شدند. اين مناظرهها به سطح خيابانها هم كشيده شد، داخل خانهها هم رفت، كه اينها قدرت انتخاب مردم را بالا ميبرد. اينجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش ميدهد، قدرت انتخاب را بالا ميبرد. اين از نظر جمهوري اسلامي چيز مطلوبي است.
* آقايان در خلال صحبت احساساتي شدند
البته همين جا من عرض بكنم كه اين گفتگوها نبايد به جائي برسد كه تبديل بشود به كدورت و كينه. اگر اين شد، آنوقت اثر عكس خواهد داشت. اگر به همان شكلي كه آن روز بود و در همان حد باقي بود، اين خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همين طور كش پيدا كند، ادامه پيدا كند، هي بگومگو بشود، اين تدريجاً تبديل خواهد شد به كينه. البته خيلي خوب است كه اينجور مناظرههائي در سطوح مديريتي ادامه پيدا كند - البته با حذف آن عيوبي كه بعد به آن اشاره خواهم كرد - و افراد، مسئولين، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبيين كنند. خيلي از اوقات اگر چنانچه يك انتقادي به كسي بشود، اين فرصتي است براي او كه بتواند ذهنها را روشن كند، تبيين كنند، حقيقت را بيان كنند؛ خيلي چيز خوبي است؛ البته با حذف آن عيوبي كه عرض خواهم كرد. اگر اين جور مناظرهها در طول سال و در طول چهار سال ادامه داشته باشد، ديگر وقتي در هنگام انتخابات پيش آمد، حالت انفجاري پيدا نميكند؛ همهي حرفها در طول زمان گفته خواهد شد، شنيده خواهد شد؛ نقدها، پاسخها، جوابها. اينها محسنات اين مناظرات بود كه خيلي خوب بود؛ اما عيوبي هم داشت كه اين عيوب را بايد برطرف كرد. در مواردي انسان ميديد كه در اين مناظرهها جنبهي منطقي مناظره ضعيف ميشد؛ جنبهي احساساتي و عصبي پيدا ميكرد؛ جنبهي تخريبي غلبه پيدا ميكرد؛ سياهنمائي وضع موجود به شكل افراطي در اين مناظرهها ديده شد؛ سياهنمائي دورههاي گذشته هم در اين مناظرهها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتي مطرح شد كه در جائي اثبات نشده است؛ به شايعات تكيه شد، بيانصافيهائي احياناً ديده شد؛ هم بيانصافي نسبت به اين دولت با اين همه حجم خدمت، و هم بيانصافي نسبت به دولتهاي گذشته و دوران سي ساله. آقايان در خلال صحبت احساساتي شدند و لابلاي حرفهاي خوب، حرفهائي هم كه خوب نبود، گفته شد.
* از آزادي بيان در مناظرات تلويزيوني كانديداها لذت بردم اما ...
بنده هم مثل بقيهي آحاد ملت نشستم پاي تلويزيون و اين مناظرهها را تماشا كردم و از آزادي بيان لذت بردم؛ از اينكه نظام جمهوري اسلامي توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما اين بخش معيوب قضيه، بنده را ناخرسند كرد؛ متأثر شدم. براي طرفداران نامزدها هم آن بخشهاي معيوب، آن تعريضها، آن تصريحها، التهابآور و نگرانكننده بود، كه البته از هر دو طرف هم بود.
بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبهاي كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريحترين اهانتها به رئيس جمهورِ قانوني كشور شد. حتي از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانيها را براي من ميآوردند و من ميديدم يا گاهي ميشنيدم؛ تهمتهائي زدند، حرفهائي گفتند؛ به كي؟ به كسي كه رئيس جمهور قانوني كشور است، متكي به آراء مردم است. نسبتهاي خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغگوئي متهم كردند! اينها خوب است؟ كارنامههاي جعلي براي دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، ميبينيم ميدانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشي كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتي، رمال، از اين نسبتهاي خجالتآور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.
* كارنامه درخشان سي ساله انقلاب كمرنگ جلوه داده شد/ نظر رهبر انقلاب درباره آيتالله هاشمي و ناطق نوري
اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگري انجام گرفت. كارنامهي درخشان سي سالهي انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضي از اشخاص برده شد كه اينها شخصيتهاي اين نظامند؛ اينهاكساني هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند. بنده در نماز جمعه هيچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم؛ اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاي هاشمي رفسنجاني، از آقاي ناطق نوري من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم. البته اين آقايان را كسي متهم به فساد مالي نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائي دارد، بايستي در مجاري قانوني خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نميشود اينها را رسانهاي كرد. اگر چيزي اثبات بشود، فرقي بين آحاد جامعه نيست؛ اما اثبات نشده، نميشود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتي اينجور حرفها مطرح ميشود، تلقيهاي نادرست در جامعه به وجود ميآيد، جوانها چيز ديگري خيال ميكنند، چيز ديگري ميفهمند.
آقاي هاشمي را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليتهاي بعد از انقلاب نيست؛ من از سال 1336 - يعني 52 سال قبل - ايشان را از نزديك ميشناسم. آقاي هاشمي از اصليترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدي و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزي انقلاب از مؤثرترين شخصيتهاي جمهوري اسلامي در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبري تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزين ميداد. اينها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليتهاي زيادي داشت: هشت سال رئيس جمهور بود؛ قبلش رئيس مجلس بود؛ بعد مسئوليتهاي ديگري داشت. در طول اين مدت هيچ موردي را سراغ نداريم كه ايشان براي خودش از انقلاب يك اندوختهاي درست كرده باشد. اينها يك حقايقي است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.
* در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر داريم كه طبيعي هم هست
من البته در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر داريم، كه طبيعي هم هست؛ ولي مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگري فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاي رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلافنظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينهي مسائل خارجي اختلافنظر دارند، هم در زمينهي نحوهي اجراي عدالت اجتماعي اختلافنظر دارند، هم در برخي مسائل فرهنگي اختلافنظر دارند؛ و نظر آقاي رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.
* ناطقنوري از شخصيتهاي خدوم نظام است
در مورد آقاي ناطق نوري هم همين جور. آقاي ناطق نوري هم از شخصيتهاي خدوم انقلاب است؛ ايشان هم خدمات زيادي كرده و در دلبستگي ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكي نيست.
* به رئيسجمهور تذكر دادم
مناظرههاي زندهي تلويزيوني خوب است؛ اما اين آسيبها بايد برطرف بشود. من همان وقت - بعد از مناظره - به آقاي رئيس جمهور هم تذكر دادم؛ چون ميدانستم ايشان ترتيب اثر ميدهند.
* با فساد مالي بايد قاطعانه برخورد شود
در مورد مبارزهي با فساد مالي، موضع نظام يك موضع روشني است. در زمينهي مسائل مربوط به عدالت اجتماعي، موضع نظام يك موضع روشني است. با فساد بايد در هر نقطهاي كه هست، مبارزه كرد. من ميخواهم اين را عرض بكنم: ما مدعي نيستيم در نظام ما فساد مالي و اقتصادي وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت كه بنده آن نامهي هشت مادهاي را چند سال قبل خطاب به رؤساي محترم سه قوه نمينوشتم و اينقدر روي آن تأكيد نميكردم. چرا، هست؛ اما ميخواهم اين را بگويم: نظام جمهوري اسلامي، همين امروز يكي از سالمترين نظامهاي سياسي و اجتماعي در دنياست. اينكه ما بيائيم به استناد گزارش فلان مرجع صهيونيستي، نظام را و كشور را متهم كنيم به فساد، اين مطلقاً درست نيست. اين هم كه ما اشخاص را، مسئولين را بيجهت در زمينهي فساد زير سؤال ببريم، اين هم درست نيست. فساد مالي يكي از مسائل مهم در نظام اسلامي است و بايد با او جداً مبارزه كرد؛ هم در قوهي مجريه، هم در قوهي قضائيه، هم در قوهي مقننه. همه موظفند با اين مسئله مبارزه كنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پيدا خواهد كرد؛ كما اينكه بسياري از كشورهاي دنيا - همين كشورهاي غربي كه اينقدر دم از مبارزهي با فساد مالي و پولشوئي و امثال اينها ميزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضاياي دولت انگليس و مجلس پارلمان انگليس را اين روزها شنيديد و همهي دنيا دانستند. اين يك گوشههائي از قضاياست؛ خيلي بيش از اينهاست.
* عزيزان من! 22 خرداد يك حماسه بود
اين بخش مربوط به خطاب مردم را من جمعبندي كنم. عزيزان من! ملت ايران! 22 خرداد يك حماسه بود. اين حماسه، تاريخي شد، جهاني شد. اگرچه بعضي از دشمنان ما در اطراف دنيا خواستند اين پيروزي مطلق نظام را، اين پيروزي حتمي را، به يك پيروزي مشكوك و قابل ترديد تبديل كنند. حتّي بعضي خواستند اين را به يك شكست ملي تبديل كنند! خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهاني را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نميشود آن را دستكاري كرد.
* رأيدهندگان به هر 4 نامزد مأجورند
رقابتها تمام شد. همهي كساني كه به اين چهار نامزد رأي دادند، مأجورند؛ انشاءاللَّه اجر الهي دارند. همهشان در درون جبههي انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأي داده باشند، عبادت هم كردهاند. خط انقلاب، چهل ميليون رأي دارد؛ نه بيست و چهار و نيم ميليون كه رأي به رئيس جمهور منتخب است. چهل ميليون به خط انقلاب رأي دادند.
* هر كسي شبهه دارد از مجاري قانوني پيگيري كند
مردم اطمينان دارند؛ اما برخي از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهوري اسلامي اهل خيانت در آراء مردم نيست. ساز و كارهاي قانوني انتخابات در كشور ما اجازهي تقلب نميدهد. اين را هر كسي كه دستاندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق ميكند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلافِ بين دو رأي، صد هزار است، پانصد هزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جوري تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور ميشود تقلب كرد! در عين حال بنده اين را گفتم، شوراي محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كساني شبهه دارند و مستنداتي ارائه ميدهند، بايد حتماً رسيدگي بشود؛ البته از مجاري قانوني؛ رسيدگي فقط از مجاري قانوني. بنده زير بار بدعتهاي غيرقانوني نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاي قانوني شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتي ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتي بعضي برندهاند، بعضي برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتي ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاي درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبههاي هست، از راههاي قانوني پيگيري بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالي در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسي بشود. بنده از شوراي محترم نگهبان خواستم كه اگر مواردي خواستند صندوقها را بازشماري بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلي در اين جهت وجود ندارد. اين راجع به انتخابات و خطاب به شما مردم عزيز.
* امروز يك لحظه حساس تاريخي براي كشور است/ هوشيار باشيم
اما خطاب دوم من، خطاب به سياسيون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جريانات است. من ميخواهم عرض كنم به اين حضرات، كه امروز يك لحظهي حساس تاريخي براي كشور است؛ نگاه كنيد به وضع دنيا، نگاه كنيد به وضع خاورميانه، نگاه كنيد به وضع اقتصادي عالم، نگاه كنيد به مسائل كشورهاي همسايهي ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاكستان. ما در نقطهي حساسي از تاريخ قرار گرفتهايم. همهي ما وظيفه داريم كه در اين مرحلهي تاريخي هوشيار باشيم، دقيق باشيم، مواظب باشيم اشتباه نكنيم.
* هشدار به برخي سياسيون/ چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خونها آنهايند
در اين قضيهي انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظيفهي خودشان عمل كردند. وظيفهشان اين بود كه بيايند پاي صندوقهاي رأي، كه به بهترين وجهي اين وظيفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگينتري داريم. آن كساني كه به يك نحوي يك نوع مرجعيتي در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و رؤساي احزاب و كارگردانان جريانات سياسي، و يك عدهاي از اينها حرفشنوي دارند، اينها خيلي بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلي بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها كمي افراطيگري كنند، دامنهي اين افراطيگري در بدنهي مردم به جاهاي بسيار حساس و خطرناكي خواهد رسيد كه گاهي خود آنها ديگر نميتوانند آن را جمع كنند، كه ما نمونههايش را ديدهايم. افراط وقتي در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطي به افراطيگري ديگران دامن ميزند. اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براي اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرجها، آنهايند. من به همهي اين آقايان، اين دوستان قديمي، اين برادران توصيه ميكنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعهي صدر داشته باشيد؛ دستهاي دشمن را ببينيد؛ گرگهاي گرسنهي كمينكرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسي را يواش يواش دارند از چهرههايشان برميدارند و چهرهي حقيقي خودشان را نشان ميدهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد.
امروز - حالا عرض خواهم كرد - ديپلماتهاي برجستهي چند كشور غربي كه تا حالا با تعارفات ديپلماتيك با ما حرف ميزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهرهي واقعي خودشان را دارند نشان ميدهند؛ "قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفي صدورهم اكبر ".(5) دشمنيهاي خودشان با نظام اسلامي را دارند نشان ميدهند؛ از همه هم خبيثتر دولت انگليس. من به اين برادران عرض ميكنم، به مسئوليت پيش خداي متعال فكر كنيد: پيش خدا مسئوليد، از شما سؤال خواهد شد. آخرين وصاياي امام را به ياد بياوريد؛ قانون، فصلالخطاب است؛ قانون را فصلالخطاب بدانيد. انتخابات اصلاً براي چيست؟ انتخابات براي اين است كه همهي اختلافها سر صندوق رأي حل و فصل بشود. بايد در صندوقهاي رأي معلوم بشود كه مردم چي ميخواهند، چي نميخواهند؛ نه در كف خيابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتي آنهائي كه رأي نياوردند، اردوكشي خياباني بكنند، طرفدارانشان را بكشند به خيابان؛ بعد آنهائي كه رأي آوردهاند هم، در جواب آنها، اردوكشي كنند، بكشند به خيابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصير مردم چيست؟ اين مردمي كه خيابان، محل كسب و كار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگي آنهاست، اينها چه گناهي كردند؟ كه ما ميخواهيم طرفدارهاي خودمان را به رخ آنها بكشيم؛ آن طرف يك جور، اين طرف يك جور. براي نفوذي تروريست - آن كسي كه ميخواهد ضربهي تروريستي بزند - مسئلهي او مسئلهي سياسي نيست؛ براي او چه چيزي بهتر از پنهان شدن در ميان اين مردم؛ مردمي كه ميخواهند راهپيمائي كنند يا تجمع كنند. اگر اين تجمعات پوششي براي او درست كند، آنوقت مسئوليتش با كيست؟ الان همين چند نفري كه در اين قضايا كشته شدند؛ از مردم عادي، از بسيج، جواب اينها را كي بناست بدهد؟ واكنشهائي كه به اينها نشان داده خواهد شد - تو خيابان از شلوغي استفاده كنند، بسيج را ترور كنند، عضو نيروي انتظامي را ترور كنند - كه بالاخره واكنشي به وجود خواهد آورد، واكنش احساسي خواهد بود. محاسبهي اين واكنشها با كيست؟ انسان دلش خون ميشود از بعضي از اين قضايا؛ بروند توي كوي دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاي مؤمن و حزباللهي را، نه آن شلوغكنها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبري هم بدهند! دل انسان خون ميشود از اين حوادث. زورآزمائي خياباني بعد از انتخابات كار درستي نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاري است.
من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستي نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهي آنهاست.
* فكر نكنيد با حركات خياباني اهرم فشاري عليه نظام درست مي كنيد
اين تصور هم غلط است كه بعضي خيال كنند با حركات خياباني، يك اهرم فشاري عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانوني، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتوري است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبهي غلطي است. عواقبي هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.
* اگر راه ديگري انتخاب كنند، صريحتر صحبت خواهم كرد
من از همهي اين دوستان، اين برادران، ميخواهم بنا را بر برادري بگذاريد، بنا را بر تفاهم بگذاريد، قانون را رعايت كنيد. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از اين راه برويد. و اميدوارم خداي متعال توفيق بدهد كه همه از اين راه بروند. خب، همه پيشرفت كشور را ميخواهند. جشن پيروزي چهل ميليوني را اين برادران گرامي بدارند و نگذارند دشمن اين جشن را خراب كند؛ همچناني كه دشمن ميخواهد خراب كند. البته اگر كساني بخواهند راه ديگري را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صريحتر از اين صحبت خواهم كرد.
* دشمنان شوكه شدند
و اما خطاب سوم، خطاب به سران استكبار و سران رسانههاي استكباري است. بنده در اين دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمريكا و دولتمردان چند كشور اروپائي را دنبال كردم؛ در اين هفتههاي نزديك به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم اين دو سه روزِ بعد از انتخابات. يك وضع متغير و متفاوتي داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگيري رسانههايشان، دولتمردانشان، اين بود كه در اصلِ انتخابات ايجاد ترديد كنند، شايد شركت مردم كم بشود. البته همين نتائجي كه از اين انتخابات حاصل شد، همين نتائج را آنها هم - هم اروپائيها، هم آمريكائيها - حدس ميزدند؛ اما اين حركت عظيم مردم را انتظار نداشتند؛ اين كارِ 85 درصدي؛ چهل ميليوني را باور نميكردند. بعد از آنكه اين حضور عظيم ديده شد، اينها شوكه شدند؛ فهميدند چه اتفاق بزرگي در ايران افتاد؛ فهميدند كه بايد خودشان را با اين شرائط جديد وفق بدهند؛ هم در امور بين الملل، هم در امور خاورميانه و جهان اسلام، هم در مسئلهي هستهاي. در مسائل ايران شوكه شدند؛ فهميدند كه سرفصل جديدي در مسائل مربوط به جمهوري اسلامي پيدا شد، كه مجبورند اين را بپذيرند. اين مال هنگامي بود كه اين حركت عظيم مردم ديده شد و از اينجا مرتب به وسيلهي ايادي خودشان مخابره شد و همهشان اظهار تعجب كردند؛ از همان صبح جمعه اين اظهارات شروع شد، آنجا هم برخي از بازخوردهاي اين اظهارات ديده شد.
* اظهارات بعضي نامزدها دشمن را اميدوار كرد / نقابها كنار رفت
وقتي اعتراض بعضي از نامزدها را ديدند، ناگهان احساس كردند فرصتي برايشان پيش آمد. اين فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موجسواري كنند. لحنشان از روز شنبه و يكشنبه عوض شد و وقتي يواش يواش چشمشان افتاد به بعضي از اجتماعات مردمي كه به دعوت نامزدها مثلاً در خيابانها پيدا شدند، اميدوار شدند، يواش يواش نقابهايشان كنار رفت و حقيقت خودشان را بنا كردند نشان دادن. چند تا از وزراي خارجه و رؤساي دولتهاي چند تا كشور اروپائي و آمريكا حرفهائي زدند كه باطن آنها را به انسان نشان ميداد. از قول رئيس جمهور آمريكا نقل شد كه گفته ما منتظر چنين روزي بوديم كه مردم به خيابانها بريزند. از آن طرف نامه بنويسند، اظهار علاقهي به روابط كنند، ابراز احترام به جمهوري اسلامي بكنند، از اين طرف اين حرفها را بزنند. كدام را ما باور كنيم؟
* احمقها خيال كردند ايران گرجستان است
در داخل كشور هم عوامل اين عناصر خارجي به كار افتادند و خط تخريب خياباني شروع شد؛ خط تخريب، خط آتشسوزي، اموال عمومي را آتش بزنند، حريم كسب و كار مردم را ناامن كنند، شيشههاي دكان مردم را بشكنند، اموال بعضي از مغازهها را به غارت ببرند، امنيت مردم را از جانشان و مالشان سلب كنند؛ امنيت مردم مورد تطاول اينها قرار گرفت. اين ربطي به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، اين مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دستنشاندگان سرويسهاي جاسوسي غربي و صهيونيست است. اين كاري كه در داخل، ناشيانه از بعضي سر زد، اينها را به طمع انداخت، خيال كردند ايران هم گرجستان است (!) يك سرمايهدار صهيونيست آمريكائي چند سال قبل از اين، طبق ادعاي خودش كه در رسانهها و در بعضي از مطبوعات نقل شد، گفت من ده ميليون دلار خرج كردم، در گرجستان انقلاب مخملي راه انداختم؛ حكومتي را بردم، حكومتي را آوردم. احمقها خيال كردند جمهوري اسلامي، ايران و اين ملت عظيم هم مثل آنجاست. ايران را با كجا مقايسه ميكنيد؟! مشكل دشمنان ما اين است كه هنوز هم ملت ايران را نشناختند.
آن چيزي كه در اين بين از همه بدتر و زشتتر به چشم من آمد، اين حرفهائي بود كه به عنوان دلسوزي از حقوق بشر و سختگيري به مردم، از زبان اين دولتمردان آمريكائي صادر شد كه: ما از اينكه با مردم چنين رفتار بشود، مخالفيم؛ ما نگرانيم! شما نگران مردميد؟! شما چيزي به نام حقوق انسان را اصلاً قبول داريد؟! افغانستان را كي به خاك و خون كشيد و هنوز هم دارد ميكشد؟ عراق را كي زير چكمهي نظاميان خودش تحقير كرد؟ در فلسطين چه كسي به دولت صهيونيست ظالم اين همه كمك سياسي و مادي كرد؟ در خود آمريكا - انسان واقعاً تعجب ميكند - در زمان دولت همين حزب دمكرات، در زمان رياست جمهوري شوهر همين بانوئي كه حالا اظهار نظر ميكند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقهي داوودي را زنده زنده در آتش سوزاندند. اين كه ديگر جاي انكار نيست. همين حضرات، همين دمكراتها اين كار را كردند. فرقهي داووديها به قول خودشان ديويديها - به دليلي مورد غضب دولت آمريكا قرار گرفتند و به منزلي رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه كردند، بيرون نيامدند. اينها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو اين خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر ميفهميد يعني چه؟! به نظر من اين مسئولان و سياستمداران اروپائي و آمريكائي قدري بايستي شرم و حيا را هم براي خودشان وظيفه بدانند. جمهوري اسلامي، پرچمدار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطين، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطهاي كه مردم مظلوم واقع شدند، نشانهي همين است. نشانهي اين است كه پرچم حقوق بشر به وسيلهي اعتقاد به اسلام، ايمان به اسلام در اين كشور برافراشته شده است. ما احتياج نداريم كه براي حقوق بشر كسي ما را نصيحت كند. خب، اين عرايض ما بود دربارهي انتخابات.
* ... اي سيد و مولاي ما!
يك خطاب آخري هم عرض كنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه): اي سيد ما! اي مولاي ما! ما آنچه بايد بكنيم، انجام ميدهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت. من جان ناقابلي دارم، جسم ناقصي دارم، اندك آبروئي هم دارم كه اين را هم خود شما به ما داديد؛ همهي اينها را من كف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اينها هم نثار شما باشد. سيد ما، مولاي ما، دعا كن براي ما؛ صاحب ما توئي؛ صاحب اين كشور توئي؛ صاحب اين انقلاب توئي؛ پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاي خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيباني بفرما.
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اذا جاء نصر اللَّه و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون في دين اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.
و السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته